کد خبر : 40771 تاریخ : ۱۳۹۵ شنبه ۶ آذر - 17:38
دورانی نه چندان دور در تاریخ بریتانیا مردانی که همسران خود را در بازار می‌فروختند! در این بازار دختران دوره می گردند و از پسرانی که به عنوان همسر آینده خوششان می آید درخواست ازدواج می کنند و حتا به آنها مبلغی هم برای ازدواج با آنها پیشنهاد می کنند.
فرض کنید یک دهقان بریتانیایی در قرن هجده هستید و دیگر با همسر خود سازگاری ندارید. چه می‌کنید؟
مردانی که همسران خود را در بازار می‌فروختند!

مردانی که همسران خود را در بازار می‌فروختند!


بازاری است در بلغارستان که دخترن جوان کولی با بیشترین آرایش و تزئینات به همراه مادر خود در پی‌ پیدا کردن همسر آینده هستند. در این بازار دختران دوره می گردند و از پسرانی که به عنوان همسر آینده خوششان می آید درخواست ازدواج می کنند و حتا به آنها مبلغی هم برای ازدواج با آنها پیشنهاد می کنند.


و اما بخوانید از بریتانیای قرن هجدهم...


به گزارش آفتاب صبح و به نقل از فرادید، فرض کنید یک دهقان بریتانیایی در قرن هجده هستید و دیگر با همسر خود سازگاری ندارید. چه می‌کنید؟ آیا او را طلاق می‌دهید؟ خیلی هزینه‌بردار است. او را می‌کشید؟ خیلی خطرناک است. خوب، به نظر می‌رسد راهی جز حراج کردن او ندارید.

مردانی که همسران خود را در بازار می‌فروختند!

شاید رمان قدیمی "شهردار کاستربریج" اثر توماس هاردی را خوانده باشید که در آن رنج و بدبختی‌های مردم بریتانیا در قرن نوزده را به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلیِ این کتاب (مایکل هنکارد) همسر خود را در یک حراج عمومی می‌فروشد. حتماً تصور می‌کنید در تمدن قدیمی انگلستان چنین رخدادی ممکن نبوده و توماس هاردی این داستان را از قوه تخیل خود نوشته است. اما باید گفت که کاملاً حقیقت دارد. دقیقاً تا پایان دهه 1900، مردهای بریتانیا حق داشتند زنان خود را به بالاترین پیشنهاد قیمت بفروشند.

دوران طلایی فروش زن بین سال‌های 1780 تا 1850 بود. در این سال‌ها حدود 300 زن توسط شوهرهایشان فروخته شدند. این تعدادی است که در کتاب‌ها ثبت‌شده است؛ بدون شک معاملات بسیار بیشتری هم بوده است که بی‌سروصدا اتفاق افتاده.

یکی از اولین موارد به ثبت رسیده از فروش همسر در سال 1733 در بیرمنگام در مرکز انگلستان است. "سموئل وایتهاوس" همسر خود "ماری وایتهوس" را به قیمت یک گینه (نزدیک به یک پوند) در بازار آزاد به "توماس گیریفیث"  فروخت. در سند معامله درج‌شده بود که گریفیث باید ماری را با تمام عیب‌هایش بپذیرد.

 مرد دیگری همسرش را به قیمت یک پنی فروخت. این معاملات نوعی رقابت دیوانه‌وار را میان کشاورزان محلی ایجاد کرد و قیمت‌ها به‌تدریج به پنج شیلینگ و شش پنس رسید. یکی از مردها توانست زن خود را به 18 پنس و یک لیتر آبجو بفروشد. یک مرد خوشبخت دیگر هم همسرش را با یک بشکه پر آبجو معاوضه کرد!