بلقیس سلیمانی با ربط دادن تب نویسندگی به میل به سلبریتی شدن میگوید: برخی از نویسندگان را باید انکار کرد؛ چرا که هرکسی که یک یا دو کتاب چاپ کرد، نویسنده نیست.
این داستاننویس درباره تبِ نوشتن و نویسنده شدن، گفت: در همه دورهها تب نوشتن وجود داشته است اما به نظر میرسد وسایل ارتباطی مختلف و چاپ راحت کتاب باعث شده است که تب نوشتن نسبت به دورههای قبل بیشتر شود.
این منتقد ادبی درباره اینکه چگونه میتوان نویسندگانی را که در کتاب اول متوقف شدهاند در مسیر درست قرار داد، اظهار کرد: فکر میکنم نباید به این آدمها توجه کرد. به نظرم نویسندگی قبل از هر چیز یک فعالیت فردی است، اگر کسی واقعا استعداد داشته باشد و نویسندگی دغدغه و هدف او باشد، خود فرد راهش را پیدا میکند و به هدفش میرسد.
او با بیان اینکه گاهی باید نویسنده بودن برخی را انکار کرد، گفت: فکر نکنید هرکسی که یک یا دو کتاب چاپ کرد، نویسنده است یا میتواند نویسنده باشد. زیر پر و بال این افراد را گرفتن گاهی به ضررشان است و آفتهایی دارد.
این داستاننویس درباره تأثیر گارگاههای داستاننویسی بر افزایش تب نوشتن اظهار کرد: این کارگاهها تأثیر زیادی دارند. مسئلهای که وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که کلاس داستاننویسی میگذارند و کسانی که در این کلاسها شرکت میکنند، آدمهای بیسوادی هستند. به طور مثال چند روز پیش کسی به من زنگ زد و میخواست در کلاس داستاننویسی شرکت کند، در حالیکه نام گلشیری را نشنیده بود!
او سپس با بیان این که افراد زیادی کارگاه نویسندگی راه میاندازند، یادآور شد: گاهی مدرسان کارگاهها فقط یک جلد کتاب دارند و کارگاه نویسندگی راه انداختهاند؛ این چه معنایی دارد؟ گاهی مدرسان کارگاهها آدمهای بیسوادی هستند و به ادبیات ایران و جهان اشراف ندارند، اما احساس استاد بودن میکنند، در حالیکه خودشان نیازمندند به کلاس داستاننویسی بروند. البته کارگاههای خوبی هم داشتهایم مانند کارگاه حسین سناپور و محمدحسن شهسواری، که نویسندههای خوبی نیز از این کارگاهها بیرون آمدهاند.
او در پایان گفت: یکی از دلایلی که ما وفور نویسنده و کمبود خواننده داریم این است که نوشتههای ضعیف تبلیغ بسیار بسیار قویای دارند. ادبیات سطحی به ادبیات جدی ما ضربه وارد کرده و باعث بیاعتمادی خواننده ایرانی شده است.