• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
  • اِجُّمعَة ١٠ شوال ١٤٤٥
  • Friday 19 Apr 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 105820 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۷/۳/۱۹ - 13:46
۴ تفسیری که موافقان نابودی برجام به آن دل خوش کرده‌اند
لوبلاگ بررسی کرد؛

۴ تفسیری که موافقان نابودی برجام به آن دل خوش کرده‌اند

فهرست مطالبات پومپئو دور از واقعیت است زیرا آن ها قابل دستیابی نیستند. هدف اصلی آمریکا جلوگیری از حق غنی سازی اورانیوم بود که اکنون قابل دستیابی نیست. این اقدام همچنین منجر به تقویت نیروهای رادیکال در ساختار داخلی ایران شده است که این می تواند خطر تشدید مناقشه نظامی را افزایش دهد. این مسئله هر گونه مسیر را برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین ایران و آمریکا از بین برده است.

پائول پیلار در لوبلاگ نوشت: اظهارات اخیر مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا به عنوان «بعد از توافق: استراتژی جدید ایران» حاوی مطالب جدیدی نبود؛ بلکه اغلب تلاشی از سوی اشخاصی بود که به توافق هسته ای ایران موسوم به برجام حمله می کردند. برنامه جامع اقدام مشترک یک توافق چندجانبه بود که علاوه بر محدودیت در برنامه هسته ای ایران، تمام مسیر دستیابی ایران به سلاح هسته ای را مسدود کرده بود. بسیاری از تحلیلگران بر آن تاکید کردند که تصمیم آمریکا در خروج از برجام اشتباه بزرگی بوده است.

به گزارش افتاب صبح و به نقل از «انتخاب»، در ادامه، این مطلب آمده است: برای نمونه، یکی از مهم ترین موضوعات مورد اختلاف در برجام بند غروب آفتاب بود که بر اساس آن ایران در طی زمان خاصی از محدودیت های موجود در مفاد برجام رهایی پیدا می کرد. پمپئو در اظهارات خود به شدت بر این مسئله تاکید می کرد ولی وی در مقابل به رژیم های بازرسی سرزده و ممنوعیت دائمی ایران در ساخت بمب هیچ اشاره ای نکرد. وی همچنین به این مسئله اشاره نکرد که اکنون با خروج آمریکا از برجام می تواند دست ایران را برای انجام هر اقدامی بازبگذارد. همچنین این مسئله را نادیده گرفت که اگر ایران به سمت ساخت بمب حرکت کند علاوه بر نقض آشکار مفاد برجام بلکه مخالف تعهدات این کشور در معاهده منع گسترش سلاح هسته ای است.

در کل اظهارات پمپئو در قالب یک استراتژی نبود بلکه فهرستی از مطالبات غیرقابل انعطاف بود که از سوی طرف مقابل برآورده نخواهد شد. بنابراین تصور این که فشارهای بیشتر در قالب تحریم ها منجر به پذیرش توافق جدید توسط ایران می گردد را صرفا یک افسانه دانست زیرا که ایران در دوران تحریم ها توانست تعداد سانترفیوژها و میزان غنی سازی خود را افزایش دهد. در وضعیت موجود، قدرت نفوذ آمریکا با خروج از برجام کاهش پیدا کرده و منجر به انزوای این کشور در عرصه بین الملل شده است. دولت آمریکا درصدد است تا با اعمال تحریم های ثانویه علیه شرکت های خصوصی اروپایی زمینه فشار بیشتر علیه ایران را فراهم کند اما در مقابل دولت های اروپایی تصریح کرده اند که در مقابل امریکا مقاومت می کنند و بر حفظ برجام بدون آمریکا تاکید می کنند. حتی برخی از آن ها همانند چین قادر به اتخاذ تدابیر محکمی برای دور زدن تحریم هاست. امروزه ایالات متحده آمریکا نه تنها اهرم قدرت و فشار کمتری نسبت به گذشته دارد بلکه کمتر قادر به ارائه مشوق های مثبت است. در واقع اعتبار آمریکا با خروج از برجام به شدت آسیب دیده است.

فهرست مطالبات پومپئو دور از واقعیت است زیرا آن ها قابل دستیابی نیستند. هدف اصلی آمریکا جلوگیری از حق غنی سازی اورانیوم بود که اکنون قابل دستیابی نیست. این اقدام همچنین منجر به تقویت نیروهای رادیکال در ساختار داخلی ایران شده است که این می تواند خطر تشدید مناقشه نظامی را افزایش دهد. این مسئله هر گونه مسیر را برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین ایران و آمریکا از بین برده است. اگر توافق هسته ای به طور کلی از بین برود ما شاهد رهایی ایران برای تولید مواد شکافت پذیر با سرعت گذشته بدون نظارت بازرسان بین المللی هستیم و برنامه هسته ای آن ها به شرایط گذشته باز خواهد گشت و به طور مجدد شبح ایران مسلح به سلاح اتمی به صورت گسترده به عنوان تهدید امنیتی برای امریکا مطرح می شود.

سوالی که قابل طرح است این است که چرا آمریکا سیاست های را اتخاذ می کند که دارای چنین پیامدهایی است؟ چه عوامل و انگیزه هایی می تواند باعث شود که آمریکا چنین استراتژی با نتایج نامطلوب را دنبال کند؟ نویسنده در پاسخ به این سوال 4 تفسیر را مطرح کرده است:

تفسیر نخست به ویژگی های شخصیتی دونالد ترامپ برمی گردد که وی اظهارات خود را بدون توجه به پیامدهای بلندمدت بیان می کند. مهم ترین ترین موضوع سیاست دونالد ترامپ نابودی میراث باراک اوباما بوده است. وی در این مسیر همواره بر توانایی بهتر خود نسبت به دیگران برای دستیابی به توافق بهتر تاکید می کند.

تفسیر دوم ، سیاستگذاران بر این تاکید دارند که فشار بر ایرانی که اکنون با وضعیت دشواری روبرو است می تواند زمینه همکاری جدی تر ایران با خواسته های آمریکا را فراهم کند. این نگرش ریشه در فرهنگ و تاریخ آمریکا و ناتوانی از درک چشم انداز و دیدگاه های خارجی دارد. اما با توجه به مواردی که در بالا ذکر کردم این نگرش اشتباه است.

تفسیر سوم ، سیاستگذاران بر این تاکید دارند که فشار و افزایش دشمنی می تواند زمینه سقوط نظام ایران را فراهم کند. رویای تغییر نظام در اظهارات پمپئو نمایان بود. اما اکنون نه سیاستمداران از تغییر رژیم در عراق پند گرفته اند و نه شرایط موجود ایران مانند دوران قبل از انقلاب است. همچنین تصمیم ترامپ در خروج از برجام ؛ آمریکا را از دستیابی به این هدف دور کرده است.

تفسیر چهارم این است که سیاستگذاران می خواهند بن بست پایان ناپذیر با ایران داشته باشند و جان بولتون مشاور امنیت ملی در این دسته قرار می گیرد. این رویکرد ممکن است منجر به افزایش تنش و حتی جنگ گردد. اگر چه تعداد زیادی خواهان جنگ نیستند ولی آن ها بر دشمنی همیشگی خود با ایران تاکید می کنند. جذابیت همیشگی ایران به عنوان دشمن اصلی آمریکا اکنون با استقبال رقبای منطقه ای تهران یعنی عربستان – امارات – بحرین و اسرائیل همراه شده است. آن ها از حامیان سیاست بن بست آمریکا علیه ایران هستند که این سیاست هر گونه چشم انداز برای کاهش تنش بین واشنگتن – تهران را از بین می برد. چنین سیاستی همچنین تضمین می کند که واشنگتن همیشه در مناقشات منطقه ای از آن ها حمایت می کند. این بدان معنا است که آمریکا می تواند افراطی گری و نقش و فعالیت های بی ثبات کننده منطقه ای آن ها را پنهان کند. از این رو رهبران سعودی از اظهارات پمپئو در پایان دادن کمک ایران به حوثی ها در یمن استقبال کردند در حالی که وی هیچ اشاره ای به نقش گسترده عربستان در بمباران غیرنظامیان مردم یمن نکرد.

رهبران اسرائیل همچنین از خواسته های وی در زمینه پایان دادن کمک ایران به حماس استقبال کردند ولی وی هیچ اشاره ای به نقش ارتش اسرائیل در کشته شدن و زخمی کردن هزاران معترض غیرمسلح در نوار غزه سخن نگفت. سیاست های کنونی دولت ترامپ هدیه ارزشمندی برای رقبای منطقه ای ایران است. ابراز نگرانی کنگره در مورد کشتار غیرنظامیان یمن باعث نشده است که دولت ترامپ از جنگ هوایی عربستان علیه حوثی ها حمایت نکند. انتقاد ملایم دولت ترامپ از سعودی ها بیشتر در راستای التیام شکاف بین عربستان و قطر در نظر گرفته می شود.

سیاست های ترامپ همچنین با استقبال اسرائیل همراه شده است. برای نمونه به موارد نابودی برجام، انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و ترک هر گونه راه حل دو دولتی برای حل و فصل مسئله اسرائیل – فلسطین می توان اشاره کرد. این سیاست جدید ترامپ بیشتر در راستای منافع رقبای منطقه ای است و این عملکرد قطعا نمی تواند در راستای شعار آمریکای اول وی باشد.

ارسال دیدگاه شما