کد خبر : 188128 تاریخ : ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۳ اسفند - 15:44
تله‌کابین گنجنامه و بازآفرینی خاطرات کوهنوردان سالمند همدانی همدانی‌ها با کوه بزرگ می‌شوند، فرقی نمی‌کند از چه خانواده‌ای باشند و در چه طبقه‌ای از جامعه زندگی کنند، همین که هر طرفی سرشان را بر می‌گردانند کوه است و کوه است و کوه، یعنی با کوه بزرگ می‌شوند.
همدانی‌ها با کوه بزرگ می‌شوند، فرقی نمی‌کند از چه خانواده‌ای باشند و در چه طبقه‌ای از جامعه زندگی کنند، همین که هر طرفی سرشان را بر می‌گردانند کوه است و کوه است و کوه، یعنی با کوه بزرگ می‌شوند.

 با چشم‌انداز کوه، با ایستادگی کوه، با برف و باران و زیبایی‌های طبیعی کوه، و همینجاست که همدانی‌ها کوه‌نورد به دنیا می‌آیند.

بر همین اساس؛ تقریبا می‌شود به جرات گفت، از میان جمعیت همدانی، کمتر خانواده‌ای را پیدا می‌کنید که یکی از اعضای آن یکبار هم که شده، دشت میشان (میدان میشان) را از نزدیک ندیده باشد. حالا بگذریم از خانواده‌هایی که تفریح اصلی آن‌ها همیشه کوه‌نوردی و گلگشت است. 

 

 

از همینجاست که می‌توان کسانی را که در همدان به کوه می‌روند به سه گروه تقسیم کرد، گروه اول؛ افرادی که با سازماندهی کوهنوردی می‌کنند و عضو گروه‌های حرفه‌ای هستند و در واقع ورزشکار حرفه‌ای به شمار می‌روند، گروه دوم افرادی هستند که مرتب به کوه می‌روند اما حرفه‌ای نیستند، و گروه سوم افرادی که گاهی از روی تفنن کوهپیمایی می‌کنند. 

از میان گروه اولِ همدانی‌هایِ حرفه‌ایِ کوه‌نوردی، محمود اجل، فریدون اسماعیل‌زاده، حسن ابریشمی (بنیانگذار سازمان کوهنوردی الوند همدان)، اصغر افراشته، حسین طالبی‌مقدم محمدجعفر اسدی (اولین ایرانی فاتح قلل ۸ هزار متری)، جلال چشمه‌قصابانی (تنها ایرانی فاتح ۲ بار قله اورست) حمیدرضا اولنج، حسن نجاریان فاتحان اورست و نام‌های بسیار دیگر، شهره کوهنوردان هستند و همیشه در ذهن کوهنوردی همدان ماندگارند.

اما این‌ها حرفه‌ای‌های کوهنوردی هستند، گروه دوم و سوم بعد از موضوع سلامتی و ورزش عمومی، به خاطر احساس خوب و خلق لحظات ماندگار و خاطره‌بازی به کوه و دشت و دره می‌روند، و کم‌کم با گذشت سن و سال راه را کم‌فروغ و سپس کنار می‌گذارند.

63

غیر از گروه اول، برای گروه دوم و سوم اما، اسامی مکان‌هایی چون: آلماقلاغ، کرکس، قزل‌ارسلان، دائم‌برف، کلاغ‌لان، قله الوند، تاریک‌دره، کمرلرزان، چهارقله، یخچال‌صاحب، شاه‌نشین، کلاه‌قاضی، تخت نادر، حوض‌نبی، آب‌مروارید،‌ چشمه قاضی، چشمه‌ملک، هفت‌چشمه، چشمه خسرو، بهشت آب، چشمه افعی و ...  فقط یک اسم و رسم و مکان نیستند، برای آن‌ها خاطره‌ هستند، خاطراتی از روزهای خوش که امید دارند به استمرار تکرار شود و لحظات جاودانه ساخته شود. 

کوه برای نسل دهه‌های 30 و 40 همدان فقط کوه نبود، فرهنگ بود، معرفت بود، اندیشه بود، گذشت بود، ایستادگی در برابر ناملایمات بود، کوه اساساً کتاب بود، کتابی که هر کوهنوردی از هر جایی که می‌خواست، می‌خواند و ورق می‌زد. حالا فکرش را بکنید نسلی که با کوه بزرگ شده و امروز به سختی پله‌های آپارتمان را در صورت بروز مشکل در آسانسور طی می‌کند چگونه می‌تواند با خاطرات قدیمی خود را بازآفرینی کند؟ 

SF955

همانقدر که رعایت محیط‌زیست و گونه‌های زیستی و گیاهی و ... مهم هستند، انسان‌ها و خاطرات آن‌ها هم مهمند! مگر می‌شود به آدمی که تمام جمعه‌های زندگی‌اش را از زمانی که در خاطر دارد، کوهنوردی کرده، در سنین بالا، خانه‌نشین کرد؟ آیا این تکریم سالمندانی است که روزگاری از مسیر منزل تا قله‌ی الوند و بالعکس را پیاده طی می‌کردند؟ آیا نباید برای احساس و نیاز این بخش قابل توجه از جامعه ورزش و اجتماع هم سهمی از بازآفرینی خاطره قائل شد؟

تله‌کابین گنجنامه راهی آرام و مطمئن برای بازآفرینی این خاطره‌هاست. پیران سالخورده اگرچه نمی‌توانند این راه صعب‌العبور را با پای پیاده طی کنند، اما احساسات‌شان دیدن دارد وقتی همین مسیر را با تله‌کابین طی می‌کنند و به دشت میشان می‌رسند. دشتی که روزگاری دور، خاطرات جاودانه‌ای از آن دارند. 

Sohrab Sardashti (39)

البته که شکل دشت میشان هم تغییراتی کرده است، همانگونه که خیابان‌ها و کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها تغییر کرده‌اند و حیاط‌های مربعی شکل با حوضی در وسط و شمعدانی‌هایی در اطراف حوض جای خود را به ساختمان‌های بزرگ داده‌اند، دشت میشان هم تغییراتی کرده است، اما هنوز دشت میشان است، هنوز پناهگاهش پر از خاطرات جوانی و نوجوانی است، هنوز برف‌هایش همان برف‌های سال‌های دور است، و خاطراتی که هیچ وقت از بین نخواهند رفت. 

بنابراین تلکه‌کابین گنجنامه غیر از ظرفیت‌هایی که برای گردشگری همدان ایجاد کرده و توانسته این بخش از شهر همدان را که به جهت وجود کتیبه‌های هخامنشی برای تمام مردم ایران شناخته شده است به عنوان یک مرکز گردشگری جذاب (بیش از پیش) تبدیل کند، یک کار بزرگ دیگر انجام داده و آن هم باز کردن پای سالخوردگان و بزرگانی است که از یک سن‌و‌سالی به بعد نتوانستند، خاطرات خود را به صورت ملموس مرور کنند. 

سالخوردگان وقتی سوار واگن‌های تلکه‌کابین گنجنامه می‌شوند، به محض خروج از محوطه ایستگاهی گنجنامه، با تصویری مواجه می‌شوند که سال‌هاست فقط آن را در ذهن مرور کرده بودند، مسیری که روزگاری با دوستان‌شان طی می‌کردند تا به پناهگاه برسند. دوستانی که امروز یا نیستند، یا اگر هم در قید حیاتند، بیماری‌های مختلف، توان پیاده‌روی‌های دشوار را از آن‌ها گرفته است. با طی شدن مسیر تا رسیدن به ایستگاه میدان میشان، این خاطرات، در ذهن سالخوردگان می‌گذرد و هزاران یاد و خاطره‌ش تلخ و شیرین مرور می‌شود، این شاید وجهی اجتماعی از ماهیت حضور تله‌کابین در گنجنامه است، وجهی که باید به آن بیشتر توجه شود.