• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
  • اِسَّبِت ١٨ شوال ١٤٤٥
  • Saturday 27 Apr 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 105705 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۷/۳/۷ - 15:25
کتاب‌ها «همچو ما با همان و تنهایان»
آسیب‌شناسی نشر در همدان

کتاب‌ها «همچو ما با همان و تنهایان»

چند ناشر فعال در همدان داریم؟ کدام از این فعالان وابستگی کامل یا مقطعی به بودجه‌های نفتی (دولتی) دارند یا داشته‌اند؟ کدام ناشران در همدان چاپخانه و کتابفروشی و شرکت پخش و توزیع کتاب دارند؟ تقریباً پاسخ برای این سوال که آیا ناشری در همدان داریم که کل این زنجیره را دارا باشد؟ «منفی» است. پس بهتر است به جای تکمیل کردن چرخه به فکر گسترده کردن یکی از بخش‌هایی باشیم که ممکن است کارکرد و تاثیر بیشتر بر کتابخوان‌کردن مردم داشته باشد.

حسن گوهرپور  - شاعر

 

می‌روم سراغ اصل موضوع! چند ناشر فعال در همدان داریم؟ کدام از این فعالان وابستگی کامل یا مقطعی به بودجه‌های نفتی (دولتی) دارند یا داشته‌اند؟ کدام ناشران در همدان چاپخانه و کتابفروشی و شرکت پخش و توزیع کتاب دارند؟ تقریباً پاسخ برای این سوال که آیا ناشری در همدان داریم که کل این زنجیره را دارا باشد؟ «منفی» است. پس بهتر است به جای تکمیل کردن چرخه به فکر گسترده کردن یکی از بخش‌هایی باشیم که ممکن است کارکرد و تاثیر بیشتر بر کتابخوان‌کردن مردم داشته باشد.

این چند سوال؛ مقدمه‌ای بود برای اینکه شرایط نشر در کشور را تشریح کنیم و بعد برای سوال‌های ابتدای متن به پاسخ برسیم. بازار نشر در همدان تابعی است از اوضاع نشر در ایران. اگر بخواهیم در یک صورتبندی کلی، نظام نشر در ایران را تقسیم‌بندی کنیم، شاید ساده‌ترین حالت این باشد که ناشران را به 2 گروه دولتی و خصوصی تقسیم کنیم؛ این تقسیم‌بندی اساساً به این معنا نیست که برخی از مراکز نشر به طور مستقیم توسط دولت و نهادهای زیرمجموعۀ فرهنگی او اداره می‌شود؛ و برخی دیگر توسط بخش خصوصی؛ بلکه به این معناست که بخشی از بازار نشر در ایران از امکانات برآمده از پول نفت و بودجه عمومی کشور و نهادهای فرهنگی وابسته به بودجه جاری کشور اداره می‌شود و برخی دیگر بر اساس تلاش‌های بخش‌ خصوصی و کمتر (شاید هم بدون وابستگی کامل) به بودجه‌های دولتی - نفتی.

 

 

 

بر همین اساس 3 گونه از ناشران هم پدید آمده‌اند و هر کدام از این گروه‌ها بخشی از بازار نشر ایران را تغذیه می‌کنند. گروه نخست که دولتی هستند؛ ناشران وابسته به بودجه نفت به حساب می‌آیند؛ این‌ها تلاش دارند بر اساس نقشۀِ راهِ فرهنگی کشور، بازتاب دهندۀ آراء و افکار مولفانی باشند که در مسیر این نقشۀ فرهنگی قرار دارند. البته منظور از نقشۀ فرهنگی، این نیست که مولفان آن چیزی را می‌نویسند که دولت‌ها و برنامه‌ریزان فرهنگی می‌خواهند؛ اما می‌شود گفت به این معناست که چیزی را هم نمی‌نویسند که در مسیر آن نقشۀ فرهنگی نباشد! بنابراین ناشران دولتی، یک سنت فکری را ترویج می‌دهند که در راستای نظام فرهنگی حاکم در کشور باشد؛ حالا این تولیدات و تألیفات حتماً و لزوماً ضریب کیفی مطلوبی هم ندارند، بلکه ممکن است در برخی از مراکز نشر، فقط مسأله گرفتن بودجه و انتشار به هر شکل و محتوایی باشد؛ اما اصل این تقسیم‌بندی بر این اعتبار است که بودجه اصلی این ناشران از بدنۀ نفت تغذیه می‌شود.

اما گروه دوم؛ ناشرانی هستند که مشخصاً و لزوماً باید بر اساس خواست بازار عمل کنند. اگر بازار آرایشی، بهداشتی، پوست، مو، زیبایی بخواهد، آنسو می‌روند؛ اگر روانشناسی و فالبینی و طالع‌بینی بخواهد، آن‌طرف کشیده می‌شوند و اگر رمان، شعر، کنکور و کمک آموزشی بطلبد خواست بازار را جامع عمل می‌پوشاند؛ بنابراین برای این گروه؛ صنعت نشر، باید همراه با درآمد و سود باشد؛ در غیر این صورت توجیح منطقی برای ادامۀ راه وجود ندارد.

گروه سوم اما؛ گروهی هستند که با آرمان‌هایی از جنس تعهدات اجتماعی به میدان آمده‌اند؛ گاهی ممکن است شغل اصلی آن‌ها هم از صنعت نشر دور باشد؛ اما وظیفه، تکلیف و علاقمندی به نشر، آن‌ها را به این میدان کشانده است؛ آن‌ها بیشتر تلاش می‌کنند بر اساس تعهد عمل کنند. ممکن است موفق نشوند؛ اما به همان میزان که حضور دارند تاثیر هم می‌گذارند.

تا اینجا مواردی که ذکر شد اغلب بررسی نشر از منظر ناشران بود؛ اما نشر بخش‌های دیگری هم دارد، در واقع صنعت نشر از مولف آغاز می‌شود و به خریدار کتاب ختم. مولف که می‌نویسد، کتاب به ناشر سپرده می‌شود؛ ناشر پس از آماده‌سازی مقدماتی و نهایی، کتاب را به چاپخانه می‌برد، پس از طی شدن مراحل چاپ، کتاب به پخش کننده تحویل می‌شود که در کتابفروشی‌ها توزیع شود و کتابفروش‌ها آن را به خواننده می‌رسانند در واقع آخرین نقطه از این چرخۀ اقتصادی کتابفروش‌ها هستند و به یک اعتبار؛ بالاترین اهمیت در این چرخه را پس از مولف، خریدار کتاب دارد.

حالا هر کدام از مراکز نشر که بتوانند (غیر از مولف) بیشترین امکان را در این مسیر داشته باشند موفق‌تر خواهند بود. در واقع ناشری که چاپخانه دارد؛ شرکت پخش کتاب دارد؛ کتابفروشی دارد بهتر می‌تواند در این عرصه بماند و فعالیت کند. موضوع اصلی گره‌های معنادار در این حلقه‌هاست که بازار نشر ایران را تحت‌الشعاع مشکلات قرار داده است؛  واین را علاوه کنید به سیاست‌های فرهنگی در 4 دهۀ پیشین ایران. 

به تعبیر و تأویل دیگر؛ شاید بهتر باشد دل‌مان را به این خوش کنیم که همدان دست‌کم کتابفروشی‌های خوبی داشته باشد؛ آخرین و مهمترین بخش صنعت نشر؛ بالابردن طراز فرهنگی و فکری مخاطبان است؛ مردم ایران متاسفانه و به سبب مشکلات ویژۀ اقتصادی و گاه سیاسی؛ وابستگی عاطفی به کتاب‌هایی ندارند که به بالابردن «معرفت» آن‌ها از پیرامون کمک می‌کند؛ عموم مردم با گسترش شبکه‌های اجتماعی به اطلاعاتی علاقمند شده‌اند که اغلب به صورت کنسروی در اختیار آن‌ها قرار داده می‌شود. با صدق و کذب موضوع هم کاری ندارند؛ فقط کوتاه؛ تلگرافی، مختصر و زودیاب باشد؛ متاسفانه در همدان هم بازار کتابخانی و دانایی به همین صورت است؛ کتابخوان کردن مردم عزم ملی می‌‌خواهد. کار با مدیر و معاون و مدیرکل فلان نهاد متولی هم حل شدنی نیست؛ تاثیر دارد اما حل نمی‌شود؛ موضوع کتاب باید سراسری حل شود تا مردم به خرید کتاب علاقمند شوند؛ دانایی را ارزش بدانند؛ آگاهی را بلند مرتبه بشمارند و انسان را موجودی بدانند که آمده تا «بیاموزد» و «بیاموزاند»؛ آن‌وقت شرایط تغییر خواهد کرد.

حالا باز برگردم سراغ سوال‌ها؛ آیا همدان و ناشرانش؛ از این زنجیره که می‌تواند اوضاع نشر را تغییر دهد برخوردار است یا خیر؟!

ارسال دیدگاه شما