• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
  • اِلأِثنين ٢٠ شوال ١٤٤٥
  • Monday 29 Apr 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 61397 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۶/۳/۲۸ - 20:26
#پاسخ_هیچ_سوالی_توهین_نیست
وزن‌کشی یا گفتمان‌سازی در ارتباط رسانه و هنر

#پاسخ_هیچ_سوالی_توهین_نیست

زمان کوتاهی است که پویشی در اعتراض به رفتار بهناز جعفری بازیگر سینما و تلویزیون شکل گرفته و به تبع آن اهالی خبر در حوزه فرهنگ و هنر، معترض به رفتار این بازیگر در نشست رسانه‌ای سریال «زیر پای مادر» شده‌اند؛ در این باره نکاتی وجود داشت که در این نوشتار آن را به اشتراک گذاشته‌ام.

 

 

آفتاب صبح - حسن گوهرپور؛ روزنامه نگار

 

 

 

 

مقصد پویش کجاست

ایجاد این پویش به‌طور قطع توسط دوستان قدیمی، صاحبِ کمال، تجربه و فضل در گسترۀ رسانه صورت پذیرفته و دربارۀ چرایی شکل‌گیری و الزام آن هم پیش‌اندیشی شده است؛ اما برای من در مواجهه با این پویش؛ سوالاتی مطرح شد که آن‌ها را در اینجا به اشتراک می‌گذارم:

 

1 - قصد پویش آیا این است که فقط بهناز جعفری به اشتباهش پی ببرد، و کف مطالبات اهالی رسانه در حوزۀ فرهنگ، عذرخواهی اوست؟

 

2 - آیا قصد داریم فرایندی را ایجاد کنیم که به تبع آن، از این به بعد، اگر توهینی به خبرنگار، رسانه یا روابط عمومی یک سریال یا فیلم یا ... روی داد؛ مقابل آن موضع‌گیری منطقی، و صنفی در قالب اعضای این پویش‌ داشته باشیم؟

 

3 - آیا مقصد و مقصود ما رسیدن به این موضوع است که باید با هم متحد باشیم؟ و در واقع داریم مشق اتحاد می‌کنیم؟

 

4 - آیا قصد داریم توان و قدرت فردی و رسانه‌ای‌مان را به طرف مقابل نشان دهیم و بگوییم با «دُردکشان هر که درافتاد ور افتاد»؟

 

5 - آیا در تلاشیم این پویش را تبدیل به یک نهاد فرهنگی کنیم، که پس از آرام‌شدن شرایط به قانونی‌شدن آن همت گمارده و بعد آن را ثبت کنیم؛ سپس هر جا حقی اعم از کلامی، رفتاری یا حتی مالی و ... از دوستان رسانه‌ای در حوزۀ فرهنگ برآورده نشد، در برابرش حرکتی مدنی و سپس قانونی انجام دهیم، که همه بدانند اهالی رسانه در حوزه فرهنگ، کنار هم هستند و می‌دانند نهاد مدنی چیست و مطالبه‌گری در مسیر قانون برای رسیدن به حق چگونه است؟

 

6 - آیا قصد داریم توان هژمونیک و پروپاگاندایی مطبوعات ( اینجا اهالی رسانه در حوزه فرهنگ) را به همۀ هنرمندان در همۀ حوزه‌ها ثابت کنیم و بگوییم مطبوعاتی که رکن چهارم دموکراسی به شمار می‌رود از نهادهای «فرادست» به حساب می‌آید نه «فرودست»؟ به همین اعتبار ما می‌توانیم کاری کنیم که هیچ تهیه‌کننده و کارگردانی سراغ شما – خانم بازیگر - نیاید؛ چون در این صورت ما اثر سینمایی، تئاتری یا تلویزیونی را بایکوت خبری می‌کنیم.

 

و سوال‌های فراوان دیگری از این دست که می‌شود پرسید. حالا فرض بگیریم که برای تمام این سوالات جواب داریم – که داریم – حالا امرِ واقع چیست؟ چه اتفاقی افتاده؛ آیا ما دنبال خطاکار هستیم یا دنبال ایجاد یک مسیر برای اینکه بگوییم «#پاسخ_هیچ_سوالی_توهین_نیست»؛ و این یعنی تعمیم‌دادن به حوزه‌های دیگری اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، ورزش و ... . و تاکید کنیم که اهالی رسانه در حوزۀ فرهنگ این‌بار هم دنبال گفتمان‌سازی هستند؛ می‌خواهند به بهانۀ این توهین و با این پویش به سوال‌شوندگان بگویند احترام جایگاه خبرنگار را حفظ کنید! هر کس که می‌خواهید باشید؛ وزیر راه یا مجری خندوانه!

 

 

سوزن به خودمان!

سواد فرهنگی چیست؟ یک روزنامه‌نگار و خبرنگار حوزۀ فرهنگ باید چه اطلاعاتی در این گستره داشته باشد؟ آیا شناخت چند چهره و داشتن شمارۀ تلفن‌ها آن‌ها، پیگیر اخبار‌بودن و ارتباط خوب با هنرمندان‌داشتن؛ توان نگارش صحیح و شناخت ساختار دستور زبان به صورت تجربی (و نه نظری)، حضور داشتن در تمام نشست‌ها و جلسات و جشنواره‌ها و سفرها و شاغل‌بودن در یک رسانه، برای خبرنگار‌شدن و خبرنگار ماندن کافی‌ست؟ «شرط لازم» و «شرط کافی» برای خبرنگار‌شدن آیا همین موارد است؟ یا فقط «شرط لازم» این‌هاست و اتفاقاً بهرمند‌ی از «شرط کافی» اینقدر دشواری دارد که گذر عمر و عرق‌ریزان روح می‌خواهد و ثابت‌قدم بودن.

اگر امروز بهناز جعفری به خبرنگاران توهین کرد و گفت موقعیت امروزش را مدیون آن‌ها نیست؛ منظورش کدام خبرنگارها بوده است؟ شاید با آن‌هایی بوده که شنیده می‌تواند هر جا که خواست از آن‌ها استفاده کند؛ جایی هم که نخواست کنارشان بگذارد! همان‌هایی که ما می‌دانیم متاسفانه موجودیت دارند؛ ما می‌‌دانیم حضور دارند؛ ما می‌دانیم چه وقت‌هایی و برای چه حاشیه‌هایی می‌آیند؛ می‌دانیم چگونه دلالی می‌کنند؛ قلم‌به‌مزدی می‌کنند و آخرش هم به یک مهمانی و سفر و سلفی و ... کارشان راه می‌افتد! آقا و خانم محترم بازیگر! شما به کدام خبرنگاران توهین می‌کنید؟ مراد شما از خبرنگار چه کسانی است؟

به آن‌هایی که هر وقت می‌خواهید می‌توانید با هر ابزاری تطمیع‌شان کنید؟ یا آن‌هایی که هنوز می‌دانند فرهنگ یعنی ادبیات بیش از هزار سالۀ فارسی؛ می‌دانند فرهنگ یعنی نقاشی و نگارگری چند هزارسالۀ ایرانی؛ می‌داند فرهنگ یعنی آیین‌های سنتی ایرانی و هنر نمایش؛ می‌دانند فرهنگ یعنی موسیقی ایرانی؛ آن‌هایی که ماهیانه حتماً کتاب می‌خوانند؛ حتما نمایش می‌بینند؛ حتما سراغ اجراهای خوب موسیقی می‌روند؛ حتماً در نشست‌های تئوریک در حوزه کتاب و اندیشه شرکت می‌کنند و حتما شأن و منزلت خود را و شأن و منزلت رسانه را می‌شناسند. منظورتان کدام خبرنگار و روزنامه‌نگار است؟ شما شرایط امروزتان را مدیون کدام از این دو طیف نبوده‌اید؟!

بهتر نیست جایگاه خودتان در سینما و تلویزیون را مقایسه کنید با جایگاه روزنامه‌نگاران و خبرنگاران در مطبوعات؛ آن‌وقت ببینید از منظر بینشی شما کجا هستید و آن‌ها کجا! ببینید شما در کارتان چقدر حرفه‌ای هستید و آن‌ها در کارشان چقدر حرفه‌ای! متاسفانه شما با چهره‌های بدل این حرفه در مواجهه بوده‌اید! این گستره بزرگانی دارد که شریف هستند و صاحب نام؛ و البته که آن‌ها به این زودی‌ها رفتار شما را فراموش نخواهند کرد. حتی اگر آن روز سوال بی‌ربطی از شما پرسیده شده باشد؛ حتی اگر آن روز شما با عصبانیت وارد جلسه شده باشید؛ حتی اگر آن روز شرایط روحی شما بسیار نامناسب بوده باشد؛ حتی اگر آن روز؛ روز شما نبوده باشد؛ آن روز شما توهین کردید و اهالی صاحب فکر رسانه در حوزه فرهنگ این را فراموش نخواهند کرد.

 

جوالدوز به دیگران

گفتیم که برخی از همکاران ما «شرط کافی» را برای خبرنگار‌بودن ندارند، و رابط اهل فضلی بین رسانه، هنرمند و مردم نیستند؛ این یک فرض است! اما آیا همۀ هنرمندان هم تئوریسین و فاضل و فرهیخته هستند؟ آیا همۀ هنرمندان از مسیر درست وارد کار شده‌اند؟ آیا همۀ هنرمندان علامه هستند؟ و باید سوالات پیچیده‌ای در باب فلسفه و موضوعات بنیادین در حوزه هستی‌شناسی و معرفت شناسی و ارتباط آن با سینما و نقشی که ایفا کرده‌اند از آن‌ها پرسید؟ آیا در حوزۀ بازیگری که الان مورد تأکید این پویش – و این نوشتار – است، افراد حتی چهره و مشهور از مسیر درست وارد این هنر شده‌اند؟ و تلاش کرده‌اند برای رسیدن به مقصد؟! چند درصد از این بازیگران با میانبرهایی که مشتق از پول و رانت هستند به ایفای نقش در آثار سینمایی و تلویزیونی رسیده‌اند؟ چند درصد از این بازیگران – با آگاهی از این میانبرها -  تلفنی از ما خبرنگاران و روزنامه‌نگاران خواسته‌اند که در مورد آن‌ها مطلبی بنویسیم و گفتگویی با آن‌ها ترتیب دهیم؟ که از این راه دوباره سر زبان‌ها بیافتند شاید جایی کاری به آن‌ها پیشنهاد شود؟ - و ما به تشخیص، آن شرایط یا پذیرفته‌ایم یا نه-!

 یادم می‌آید یکی از معروف‌ترین کارگردان‌های سینما و تلویزیون که نامش همیشه بر تارُک هنر ایران خواهد درخشید؛ زمانی در ابتدای دولت نهم به یکی از روزنامه‌های مهم که من خبرنگار آنجا بودم، مراجعه و به خاطر اینکه جلوی یکی از سریال‌هایش را ممکن بود به خاطر سوء برداشت بگیرند؛ تقاضای مودبانه و مهربانانه کرد که نشستی برگزار شود و پیش از رسیدن به بحران؛ موضوع حل و فصل شود؛ و یا موردی که با پیگیری‌های متعدد جلوی کلاهبرداری از بازیگر مهربان و بزرگ سینمای ایران به نام جعلی یکی از کمپانی‌های بزرگ خودروسازی دنیا گرفته شد!

از این موارد برای اغلب خبرنگاران این حوزه اتفاق افتاده است؛ چقدر بازیگران مهم سینما و تلویزیون ایران به تک‌تک ما زنگ زده‌اند و خواسته‌اند در مورد رسیدن به حق‌شان آن‌ها را کمک کنیم؛ خوب است در این پویش از دوستان رسانه‌ای بخواهیم این حاشیه‌ها را – اعم از عکس و متن و صوت - عنوان کنند و سپس تمام این‌ها را در همین پویش منتشر کنند و خود به خود از این مسیر به دست پاپاراتزی‌ها و خبرنگاران نشریات زرد برسد تا سال‌ها نشود این حاشیه‌ها را جمع کرد و دیگر این بازیگران نتوانند حتی زندگی عادی داشته باشند؟

پس آقایان و خانم‌های بازیگر؛ یادتان باشد ما می‌فهمیم اعتماد یعنی چه؟ می‌فهمیم ارزش آدم‌ها یعنی چه! می‌فهمیم زندگی هنری و شغل هنری و تأمین معیشت در این حوزه چقدر سخت است؛ ما به شما احترام گذاشته‌ایم؛ اما خمار خواندن ما و هر پرسشگری کار عقلایی و خردمندانه‌ای نیست! ما با آن آدم‌های محترمی که توی خیابان با شما سلفی می‌گیرند فرق داریم؛ ما دنبال وزن‌کشی نیستیم؛ اما اگر قرار بر این کار باشد می‌شود جنگ روسیه و آمریکا! حالا کدام‌مان روسیه‌ایم کدام آمریکا بماند! اما خیلی از پرده‌ها در این دو بخش – رسانه و زندگی و کار هنرمندان – فرو خواهد ریخت که به نفع هنرمندان نیست!

 

 

پس از تحریر:

  اول:  ضمن تشکر از دوستان خوبی که این پویش را شکل دادند؛ می‌خواستم این موضوعات را در قالب کامنت در گروه بیان کنم؛ دیدم اگر نوشتاری پیوسته باشد ممکن است برای خودم تحریر آن سهل‌تر باشد و با تأمل بیشتری نظرم را به عنوان یک عضو بیان کنم.

دوم:   اهمیت ارزشی – و نه بینشی - این تحریر برایم به اندازۀ همان اهمیتی است که کامنت دارد. بنابراین قصد جدل در این باب با کسی ندارم؛ نظرم را نوشته‌ام.

 

ارسال دیدگاه شما